در سالهای اخیر بحث پیرامون جنسیت نه تنها در محافل علمی، بلکه در میان عموم مردم نیز افزایش یافته است. اما آیا همه ما درک درستی از نظریههای موجود درباره جنسیت داریم؟ شاید ابتدا بخواهیم بپرسیم که آیا نظریه مشهور فیلسوف و نظریهپرداز آمریکایی، جودیت باتلر، به درستی درک و تفسیر شده است؟ در این پست وبلاگ با عنوان «استاد برکلی: آیا نظریه جنسیت جودیت باتلر را درست درک کردهایم؟»، نگاهی خواهیم داشت به صحبتهای خود باتلر و تلاش خواهیم کرد فهمی عمیقتر از دیدگاههای او در مورد جنسیت و ارتباط آن با مفاهیم اجتماعی و فرهنگی داشته باشیم.
در یک مصاحبه اخیر، باتلر به این نکته اشاره میکند که نظریه جنسیت او تنها یکی از بسیاری از نظریات موجود در این حوزه است، و در عین حال با تصورات عمومی نادرستی مواجه است که او را بانی این نظریه میدانند. او درباره این بحث میکند که جنسیت چگونه ترکیبی پیچیده از هنجارهای فرهنگی، تاریخی، خانوادگی، و میلهای فردی است. باتلر به وضوح تأکید میکند که جنسیت نباید به «هویتهای ثابت و تغییریناپذیر» تقلیل یابد.
در ادامه این پست بیشتر به بررسی تمایزات بین «جنس» و «جنسیت» از نظر باتلر پرداخته و نشان خواهیم داد که چگونه او مدعی است ما بهعنوان افراد، میتوانیم در تعیین و بیان جنسیت خود نقش داشته باشیم. همچنین، باتلر این سؤال را مطرح میکند که چرا حمله به مفهوم جنسیت بهطور همزمان حملهای به دموکراسی نیز محسوب میشود و چگونه میتوانیم جامعهای آزادتر و بدون تبعیضهای جنسیتی بسازیم.
پس با ما همراه شوید تا با بینشی تازه به تأمل در نظریههای جنس و جنسیت بپردازیم و ببینیم آیا تا به حال نظریه باتلر را به درستی درک کردهایم؟
نقش فرهنگ، تاریخ و خانواده در شکلگیری هویت جنسیتی
هویت جنسیتی تحت تأثیر مستقیم عوامل مختلفی از جمله فرهنگ، تاریخ و خانواده شکل میگیرد. اما آیا هویت جنسیتی واقعاً چیزی ثابت و غیرقابل تغییر است؟ دیدگاههای جودیت باتلر نشان میدهد که هویت جنسیتی از مفهومی صرفاً زیستی و جبری فراتر میرود و به یک ساختهی کالچرال و تاریخی تبدیل میشود که به واسطهی تمایلات و رفتارهای اجتماعی، سیاسی و خانوادگی موجود در زمان و مکان خاص شکل میگیرد. بهعبارت دیگر، فرهنگ و تاریخ نقش پویایی در تعیین معنای جنسیتی افراد دارند.
در چارچوب نظری باتلر، تأثیر خانواده نیز بسیار پررنگ است. او معتقد است که خانوادهها نهتنها در تعاریف اجتماعی و انتظارات جنسیتی دخیل هستند، بلکه بهطور مستقیم در ساخت و بازتولید هویت جنسیتی افراد نقش دارند. این دخالت ناشی از فشارهای اجتماعی و فرهنگی است که از طریق خانواده به کودک منتقل میشود. هرچند، تمامی این نفوذها ثابت و همگن نیستند و بر حسب زمان و مکان تغییر میکنند؛ از این رو، باتلر تئوری انحصاری از جنسیت را نمیپذیرد و تأکید میکند که دههها ی۶۰ و ۷۰ نمونهای بارز از تحولهای اجتماعی است که تأثیر خود را بر هویت جنسیتی بهگونهای برجسته نشان دادهاند.
اگر از دیدگاه باتلر نگریسته شود، باید بپرسیم چگونه زیستشناسی، که معمولاً بهعنوان تعیینکنندهی اصلی جنسیت در نظر گرفته میشود، با فرهنگ، تاریخ و ارزشهای خانوادگی همزیستی میکند؟ باتلر بهروشنی اشاره میکند که تفاوتهای زیستی واقعیت دارند، اما تعیینکننده نهایی هویت ما نیستند. بلکه این فرهنگ، تاریخ و پویایی روابط خانوادگی است که به طرز پیچیدهای با زیستشناسی تعامل میکند تا جنسیت و هویت جنسیتی ما را بسازد. این نگاه به جنسیت به ما اجازه میدهد صدای گروههایی را بشنویم که به واسطه هویت جنسیتیشان در طول تاریخ سرکوب شدهاند، و بهویژه تأکید دارد که تصور جنسیتی ما میبایست بازبینی و بازبینی مجدد شود.
تفکر انتقادی میان زیستشناسی و ماهیت متغیر هویت جنسی
با توجه به دیدگاه جودیت باتلر، یکی از مسائلی که باید مورد توجه قرار گیرد، تمایز میان “جنسیت” و “سکس” است. باتلر معتقد است که جنسیت، مفهومی فراتر از بدن فیزیکی و تقسیمبندیهای معمول بین زن و مرد است. او در آثار خود تاکید میکند که جنسیت نتیجه ترکیبی از عوامل فرهنگی، تاریخی، اجتماعی، روانی و حتی آرزوهای شخصی است. بنابراین، برخلاف نگاههای سنتی که هویت جنسی را یک داده طبیعی و قطعی میدانند، باتلر آن را مفهومی پویا و در حال تغییر میبیند.
این نکته که باتلر به جد به تمایز میان جنسیت و سکس (عوامل زیستی) اشاره میکند نشان میدهد که نقدهای زیستشناسیمحورِ متفاوتی به او وارد شده است. به عنوان مثال، منتقدانی معتقدند که طبیعت زیستی بدن انسان نقش بیشتری در شکلگیری هویت جنسی دارد؛ ولی باتلر معتقد است که این طبیعت زیستی به معنای تعیین مطلق هویت جنسی نیست. سوالی که در ادامه مطرح میشود این است که آیا این دست از انتقادات با درک عمیقتری از نظریات باتلر صورت گرفته یا همچنان تفاوتهای مفهومی موجود بین جنسیت و سکس مورد اغماض بیشتری قرار گرفته است.
موضوع دیگری که باید در نظر گرفت، ارتباط جنسیت با آزادی و دموکراسی است. باتلر اشاره میکند که فشار بر هویتهای جنسی و برخوردهای تبعیضآمیز نهتنها مسئلهای مربوط به افراد است، بلکه سرکوبی ساختاری دموکراسی محسوب میشود. از دیدگاه باتلر، انتخاب هویت جنسی باید بخش جدایی ناپذیری از حقوق شهروندی باشد. در این چارچوب، اهمیت پیدا کردن تعریفهای بازتر و منعطفتر از مفاهیمی نظیر “زن”، “مرد” و “جنسیت” مشخص میشود؛ هرچند این نگاه با چالشهایی از سوی زیستشناسان و سنتگرایان مواجه است.
همچنین، باید توجه داشت که تجربه تاریخی خود باتلر به وضوح در قالب این تحلیلها و مفاهیم حضور دارد. به ویژه تجربیات او از جنبشهای اجتماعی دهه 60 و 70 میلادی، زمانی که جنبشهای زنان و اقلیتهای جنسی دوباره به تجزیه و تحلیل و ساختارشکنی هویت پرداختند. این بستر تاریخی و اجتماعی به باتلر کمک کرد تا نه تنها بر کنشهای جنسیتی فردی تمرکز کند، بلکه ارتباط عمیق این کنشها با موضوعات وسیعتری چون قدرت، سیاست و تاریخ را بررسی کند.
چیستی تبعیض جنسی و ارتباط آن با دموکراسی در نظریهی جنسیت
تبعیض جنسی، همانطور که جودیت باتلر در آثار خود همچون آشفتگی جنسیتی و اجسام مهماند استدلال میکند، یک سازهی فرهنگی است که روابط قدرت و هنجارهای اجتماعی را بازتولید میکند. به بیان دیگر، جنسیت به صورت ذاتی تعیینکنندهی نقشها، انتظارات، و حقوق فردی نیست، بلکه بیشتر بازتابی از مفاهیمی است که توسط فرهنگ، تاریخ، و محیط اجتماعی شکل میگیرد. از این منظر، تبعیض جنسی نه تنها یک ظلم فردی علیه زنان یا افراد دیگرجنسیتی است، بلکه مفهومی کلانتر دارد که در ساختارهای اجتماعی و سیاسی عمیقاً ریشه دارد.
ارتباط تبعیض جنسیتی با دموکراسی در این بحث، بر اساس اعتقاد باتلر به معنای جامعتری از دموکراسی است که فراتر از مدلهای سنتی سیاسی حرکت میکند. باتلر بر این باور است که دموکراسی واقعی فقط در فضایی پدیدار میشود که همهی افراد، صرف نظر از جنسیت، آزادانه بتوانند بدنهای خود را زندگی کنند و بیافزایند، بدون اینکه دچار ترس از خشونت یا سرکوب شوند. این دیدگاه، نقطهی تلاقی نظریهی جنسیت و دموکراسی است. اگر دموکراسی به معنای آزادی و برابری است، پس پیششرط آن حذف هرگونه تبعیض، به ویژه تبعیضهای جنسیتی است.
باتلر همچنین تأکید دارد که نمیتوانیم جنسیت را با «طبیعت بیولوژیک» آن بهطور کامل توضیح دهیم، چرا که هنجارهای اجتماعی راههای متفاوتی را برای تجربه و تفسیر هویتهای جنسیتی به ما تحمیل میکنند. این سخن پرسش مهمی را حول دولتها و نظامهای دموکراتیک ایجاد میکند: آیا این نظامها، با تاکید بر دوگانههای جنسیتی و تفکیک سخت و غیرقابل توافق میان زن و مرد، در واقع در حال نقض اصول بنیادین دموکراسی نیستند؟ با این رویکرد، دموکراسیهای حقیقی باید بتوانند تنوع جنسیتی و هویت جنسی را بپذیرند و بر پایهی آنها قوانینی وضع کنند که منصفانه و فراگیر باشند.
جودیت باتلر کیست و چه نظریاتی درباره جنسیت ارائه داده است؟
جودیت باتلر یکی از مهمترین نظریهپردازان معاصر در حوزه جنسیت است. او در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی تدریس میکند و با آثار خود، بهویژه کتابهای Gender Trouble و Bodies That Matter، تأثیر چشمگیری بر فلسفه، فمینیسم و نظریههای اجتماعی گذاشته است.
باتلر معتقد است که جنسیت، یک مفهوم اجتماعی و فرهنگی است که فراتر از بیولوژی تعریف میشود. از دید او، جنسیت یک «پرفورمنس» یا «اجرا» است؛ یعنی افراد بهطور فعالانه هویت جنسیتی خود را در تعامل با جامعه میسازند.
مطالعه بیشتر درباره جودیت باتلر
چه تفاوتی میان “جنس” (Sex) و “جنسیت” (Gender) از نظر باتلر وجود دارد؟
باتلر جنس را به عنوان یک طبقهبندی بیولوژیکی تعریف میکند که در بدو تولد به افراد اختصاص داده میشود. اما جنسیت از دید او ساختاری اجتماعی، تاریخی و روانشناختی است که با هنجارهای فرهنگی شکل میگیرد.
جنسیت چیزی نیست که ما ذاتاً داشته باشیم، بلکه چیزی است که ما در طول زندگی «انجام میدهیم». به عبارت دیگر، جنسیت یک فرایند پویا و سیال است که به موقعیتهای اجتماعی و فرهنگی بستگی دارد.
چرا باتلر باور دارد که محدودیت بر جنسیت، تهدیدی برای دموکراسی است؟
باتلر بر این باور است که حق افراد برای تعریف و تجربه آزادانه جنسیتشان، یکی از اصول پایهای حقوق بشر و دموکراسی است. او میگوید که:
«آزادی بدنها برای عشق ورزیدن، حرکت کردن و زندگی بدون محدودیتهای جنسیتی، شرط لازم برای یک جامعه عادلانه است.»
او تأکید دارد که هر نوع محدودیت بر هویت جنسیتی، نهتنها بر افراد بلکه بر کلیت جامعه تأثیر منفی دارد.
مطالعه بیشتر درباره ارتباط دموکراسی و جنسیت
جنبشهای اجتماعی و تاریخ چه نقشی در نظریات باتلر داشتهاند؟
جودیت باتلر تأثیر عمیقی از جنبشهای اجتماعی دهه ۱۹۶۰ گرفته است. او از تجربیات سیاسی جنبشهای فمینیستی، حقوق مدنی و LGBTQ+ برای شکل دادن به نظریات خود الهام گرفته است.
او همچنین معتقد است که باید از فجایعی مانند هولوکاست و سرکوب گروههای حاشیهنشین درس گرفت. باتلر این وقایع را نمونهای از تلاش جوامع برای کنترل هویتها میداند و بر این باور است که تاریخ باید بهگونهای مطالعه شود که جلوی تکرار آن گرفته شود.
آیا باتلر به انتقاداتی که به نظریاتش میشود، واکنشی دارد؟
باتلر میپذیرد که نظریات او میتوانند چالشبرانگیز باشند. او معتقد است که:
- نظریه او تنها یکی از دیدگاههای ممکن درباره جنسیت است
- هدف او ایجاد فضا برای تفکر و گفتوگو درباره مفاهیم جنسیت است، نه ارائه یک حقیقت مطلق
او تأکید دارد که بجای تمرکز بر درستی یا نادرستی نظریهها، باید به عدالت اجتماعی و رفع تبعیض پرداخت.
گفتوگو با جودیت باتلر درباره انتقادات
در مجموع، نظرات جودیت باتلر نه تنها به تشریح مفهوم جنسیت به عنوان یک پدیده فرهنگی و تاریخی کمک میکند، بلکه به عمقی فراتر برای درک مسائل دموکراسی، آزادی بدنها و عدالت اجتماعی اشاره دارد و تأثیرات گسترده چنین دیدگاههایی را در دنیای معاصر به تصویر میکشد.
در نهایت که چه؟
در پایان، گفتگو درباره نظریه جنسیت در آثار جودیت باتلر ما را وادار میکند تا به پرسشهای بسیاری فکر کنیم که شاید هنوز پاسخی قطعی نسبت به آنها وجود نداشته باشد. آیا ما واقعاً مرز بین جنس و جنسیت را به درستی درک کردهایم؟ مرزی که از یک سو به میراث زیستی و از سوی دیگر به تجربیات اجتماعی و فرهنگی ما وابسته است. آیا میتوانیم از قالبهای مرسوم و ثابت تفکر درباره جنسیت فراتر برویم، و به جنبههای سیال و متغیر این مفهوم بیشتر بپردازیم؟
این سوال نیز همچنان مطرح است که آیا آزادی عمل تغییر در چارچوبهای جنسیتی، فرصتی برای ایجاد جهانی عادلانهتر فراهم میکند یا اینکه چالشهای جدیدی را پیشرویمان قرار میدهد؟ با توجه به این که نظریهپردازان مختلف ارزشهای متفاوتی را مطرح میکنند، این پرسش همچنان پابرجاست که “در مورد جنسیت و هویت چقدر اختیار و مسئولیت بر عهده خود ماست؟”
با توجه به تمام این بحثها، آیا ما به عنوان جامعهای جهانی آمادهایم تا همزیستی با طیف گستردهای از هویتهای جنسیتی را بپذیریم؟ یا اینکه همچنان باید بیشتر بررسی کنیم و سوالات عمیقتری مطرح کنیم؟ این موضوع همچنان گشوده میماند و نیازمند تأمل و گفتگوهای بیشتر است.
نظر شما چیست؟ آیا تا به حال این مباحث را از منظری نو مورد بررسی قرار دادهاید؟